donderdag 6 mei 2010

گزارش مفصل ملاقات داکتر همت فاریابی با جلالتمآب لمبیرت نیستلروی عضو پارلمان اروپا

گزارش مفصل ملاقات داکتر همت فاریابی با جلالتمآب لمبیرت نیستلروی عضو پارلمان اروپا چاپ ارسال به دوست
گزارش مفصل ملاقات داکتر همت فاریابی با جلالتمآب لمبیرت نیستلروی عضوfoto پارلمان اروپا
روز پنجشنبه ۲۵ مارچ ۲۰۱۰ داکتر همت فاریابی رئیس فدراسیون فرهنگی تورکان افغانستان با جلالتمآب لمبیرت نیستلروی عضو پارلمان اروپا ملاقات نموده، عقاید و نقاط نظر خود را نسبت به مسائل افغانستان با ایشان درمیان گذاشت.
قبلاً خبر مختصر این بازدید از طریق سایت ففتا به نشر رسیده و وعده دادیم که بزودترین فرصت گزارش مفصل آنرا به نشر خواهیم سپرد. اینک توجه خوانندگان خود را به گزارش مفصل این رویداد از قلم خود داکتر همت فاریابی جلب مینماید.

داکتر همت فاریابی
ملاقات با لمبیرت نیستلروی ( Lambert van Nistelrooij )
لمبیرت نیستلروی عضو پارلمان اروپا، مسئول کمسیون انکشاف منطقوی اتحادیه اروپا و در عین حال مربوط کمسیون های صنایع ثقیله، ارتباط و انرژی میباشد. او هالندی الاصل بوده و به فرکسیون (EVP) هالند متعلق است.

پیش از آنکه پروسه دستیابی به این ملاقات، مسائل مطروحه و اهمیت آنرا به بحث بگیرم، لازم میبینم، موسسه (OEC) را به خاطر وضاحت بعدی موضوع در چند جمله معرفی نمایم که به نسبت تلاشهای آن، این ملاقات عملی گردید:
این اداره Oost Erupa Centrum یعنی "مرکز اروپای شرقی" نام داشته و در شهر تیلبورگ هالند موقعیت دارد و مدت یکسال میشود که من با این موسسه همکار میباشم.
وظایف این مجمع تعمیل پروژه های عام المنفه در کشور های سوسیالیستی سابق میباشد. البته در اثر پیشنهاد و تقاضا های مکرر بنده، درنظر است تا در چوکات این اداره "مرکز معرفت با افغانستان" ایجاد گردد.
به اینترتیب روز دوشنبه تاریخ ۱۵ مارچ از اداره کار، نامه متحد المال دریافت کردیم که در آن درباره دعوت اعضای رهبری (OEC) از طرف آقای نیستلروی در مقر پارلمان اروپا در بروکسل خبر داده شده بود.

اعضای هیئت قرار ذیل مشخص گردید:
۱- هیرمن گیرتس (Herman Geerts) رئیس هیئت؛
۲- خانم ادریانا اوجفالوسی (Adriana Ujfalussi) منشی؛
۳- پاول پیخلرس (Pavol Peglars) عضو هیئت؛
۴- ایمیلیانوس سیندرس (Emilianus Senders) عضو هیئت،
۵- داکتر اکبرهمت (Dr Akbar Hemat) عضو هیئت,
۶- لوییس رایماکر (Louis Raaijmakers) عضو هیئت، این شخص که متصدی داوطلب ترجمه و نشر کتاب بنده میباشد، صرفاً به این ارتباط با (OEC) همکاری دارد و زحمات آن برای برجسته نمودن مسئله افغانستان درین ملاقات جداً قابل تقدیر است.
البته به تعداد تقریباً ۵۰ نفر محصلین انستیتوت خدمات اجتماعی هالند تحت حمایت موسسه OEC نیز حضور یابندگان درین مجلس بودند.
لست اعضای هیئت و آجندای ملاقات چند روز قبل از تاریخ موعید در بروکسل فرستاده شده و به تاریخ ۲۳ مارچ تایید آن با تخلیص آجندای پیشنهادی به آدرس "مرکز اروپای شرقی" مواصلت کرد.
مهمترین عناوین آجندای مطروحه که از تایید گذشته بود، اینها بودند:
۱- مهاجرین که به جستجوی کار از اروپای شرقی به اروپای غربی میآیند؛
۲- همکاری بین المللی/پروژه های منطقوی؛
۳- حمایت (OEC) از پروژه کشور های اروپای مرکزی و اروپای شرقی؛
۴- موضع اتحادیه اروپا نسبت به رشد حوادث در افغانستان؛
۵- رشد و انکشاف جوانان در کشور های اتحادیه اروپا و نقش (OEC) در هالند؛

بادرنظرداشت عناوین آجندا و موضوع افغانستان که در ردیف چهارم لست قرار داشت، من تلاش کردم که تا مسئله افغانستان به مثابه مهمترین آنها جلوه نماید و بحث روی مسئله افغانستان بتواند دیگر مسائل را تحت شعاع قرار دهد.
بناً علاوه بر آنکه از اعضای هیئت خواهش نمودم که هرکدام یک سوال درباره افغانستان آماده گی داشته باشند تا با آقای لمبیرت مطرح نمایند، در عین حال ترجمه هالندی پیشگفتار ویا مقدمه کتابم بنام "افغانستان حقیقت دیگر" که به خاطر تقدیم به آقای نیلستروی آماده گردیده بود، به قدر صد نسخه تکثیر نموده و بیشتر آنرا به همکاری (OEC) در داخل بُس برای محصلین توزیع کردیم تا با مسائل افغانستان آشنائی یافته و بتوانند سوالاتی را مطرح نمایند.
به این شکل ساعت نه و نیم صبح بطرف بروکسل حرکت و به ساعت ۱۳ به نزدیک مقر پارلمان اروپا در بروکسل رسیده و با یکی از همکاران جناب لمبیرت بنام خانم استحیر بور (Esther Boer) ملاقات و بلافاصله به صرف طعام چاشت در یکی از طعام خوری های نزدیک دعوت گردیدیم.
بعداز صرف غذا احتمالاً ۱۰ ویا ۱۵ دقیقه ایکه منتظر دعوت به دخول مقر پارلمان اروپا بودیم، من متوجه شدم که دیگران را شکوه، جلال و عظمت ساختمان کامپلکسی این مرکز قدرت سیاسی، اقتصادی و نظامی جهان غرب به حیرت انداخته و هر کدام تبصره کنان عکس های یادگاری برای خود میگیرند
اما آنچه بیشتر از همه توجه مرا جلب کرد این بود، متوجه شدم که در هر جا، در هر لوحه، در موتر پولیس و حتی لوحه های کوچک که به مشکل خوانده میشود در دو زبان هالندی و فرانسوی نوشته شده است، درحالیکه قبلاً تصور من این بود که در بخش هالندی بلجیم هالندی مینویسند و در قسمت فرانسوی بلجیم در زبان فرانسوی مینویسند.
درینحال این موضوع را از همصحبتم آقای لوییس رایماکر پرسیدم، معلوماتیکه از آن حاصل نمودم، جالبتر از آن بود که دیدم، او گفت:
بروکسل هم به دو قسمت تقسیم است یعنی بروسل هالندی زبانها و بروسل فرانسوی زبانها، هالندی ها بروسل میگویند و فرانسوی ها بروکسل میگویند و جالب اینکه در بروسل اگر شاروال هالندی زبان انتخاب گردیده باشد، مکاتب همه به زبان هالندی درس میخوانند و اگر شاروال فرانسوی زبان انتخاب شود، پس دروس همه مکاتب در زبان فرانسوی پیش برده میشود. و به این سبب است که ساکنین بروسل چه هالندی و چه فرانسوی همه به هردو زبان یکسان وارد هستند و این فرقی نمیکند که دروس ایشان به کدام زبان پیش برده شود.
ازین موضوع میتوان نتیجه گرفت که مسئله زبان یکی از مسائل مهم، حیاتی و حساس یک جامعه است و برای هیچ مردمی ولو به هر سطح رشد اقتصاد و مدنیت قرار داشته باشد، بی تفاوت نیست که به کدام زبان افهام و تفهیم میکند. از جانب دیگر این مثال بیانگر آنست که حل مسئله زبان بدون قایل شدن حق مساوی در رشد و زیست آن زبان امکان پذیر نمیباشد.

به همه حال اعضای هیئت به ساعت ۱۴ و ۱۵ دقیقه برای ورود به مقر پارلمان اروپا دعوت گردیدند و حساس بودن تلاشی به قدر چک و کنترول پرواز های طیاره بود.

ساعت ۱۴ به سالون کنفرانس 0C82 دعوت گردیده دریافتیم که جناب لمبیرت نیلستروی از قبل در آنجا تشریف برده بود.
مگر دیزاین و دیکور سالون از آن زرق و برق منظر خارجی ساختمان متفاوت بود. سالون گنجایش تقریبا ۵۰ نفر را داشت، در وسط به همین تعداد چوکی های عادی تر و جای هییت رئیسه با سه میکروفون تجهیز گردیده که احتمالاً به ندرت استفاده میگردد، چون سالون خورد است و پنجاه نفر صدای همدیگر را بدون میکروفون هم میشنوند.
آقای نلستروی بعداز خوش آمدید، در مورد پیشبرد زبانی ملاقات ها و کنفرانس ها یک مقدار روشنی انداخته گفت که او اکثراً ملاقاتها و کنفرانسهای خود را به زبانهای انگلیسی، فرانسوی و هالندی به پیش میبرد و هرچهار سکرتر او همچنان در همین لسان ها وارد هستند. بعداً پرسید که آیا همه موافق هستند که این کنفرانس به زبان هالندی پیش برده شود! همانطوریکه گفتیم چون خود ایشان هالندی الاصل هستند. مسلماً همه این پیشنهاد را تأیید کردند.
جناب نیلستروی پیش از آنکه در صحبت های خود شروع کند، به حاضرین گفت: [نسبت ذیقی وقت ما نمیتوانیم روی همه مسائل تبادل افکار نمائیم، من مسئله "مهاجرت کارگران اروپای شرقی" و "مسئله افغانستان" را میخواهم مورد تبادل نظر قرار دهیم، چون درباره افغانستان قبلاً برایم گفته بودند که به حمایت (OEC) کتابی درحال تکوین است].

به اینترتیب جناب لمبیرت نیلستروی صحبت های خود را آغاز کرده و روی فعالیت های پارلمان اروپا در عرصه های مختلف از جمله اقتصاد و تجارت بین المللی، توسعه شورای اروپا، همکاری مشترک در پروژه های منطقوی، لوژیستیک و ترانسپورت و بعضی عناوین دیگر معلومات ارایه نمود. در جریان صحبت های خود برای ارایه معلومات گاهی رشته سخن را به سکرتر خود خانم استحیر بور (Esther Boer) میداد.


در ارتباط مهاجرت کارگران از اروپای شرقی که یکی از دو بحث تبادل نظر بود، توقف عمیقتر نموده گفت که پارلمان اروپا سعی دارد تا در آینده
این بازار کاریابی بهتر تنظیم گردد و یکی از شرایط بهتر شدن این عرصه، مبارزه برعلیه بیکاری در خود اروپای غربی میباشد.
بعداً چند سوالی از جانب محصلین درین ارتباط مطرح گردید که جناب لمبیرت نیستلروی با حوصله مندی به قناعت محصلین سوال کننده پرداخت.

به ارتباط موضوع افغانستان، ما منتظر بودیم که بعداز صحبت او سوالات خود را مطرح نموده و طالب استجواب و توضیحات شویم، اما برخلاف انتظار ما بعداز ختم سوالات در ارتباط مبحث قبلی، آقای لمبیرت از من دعوت نمود تا در مورد وضعیت افغانستان صحبت نموده و نظریات خود را ارایه نمایم. درحالیکه این دعوت غیر منتظره اما خیلی ضروری بود تا ازین امکانات وسیعاً به خاطر ارایه حقایق تلخ در رویاروئی و بی پرده استفاده شود.

من بعداز توضیحات مختصر در مورد وضعیت نابسامان فعلی افغانستان، صحبت های خود را از پالیسی غیر موثر شورای اروپا نسبت به قضایای افغانستان آغاز نموده گفتم که کشور های کمک کننده ویا دونر معلومات دقیق از واقعیت های جامعه افغانستان ندارند و اذهان ایشان با معلومات غلط به انحراف کشانیده میشود. افغانستان یک مملکت کثیرالقومی است، اوزبیکها، تاجیکها، پشتونها و هزاره ها اقوام مطرح در حیات سیاسی و اجتماعی جامعه شمرده میشوند، تجربه تاریخی نشان میدهد که در همچو کشور ها بعداز جنگ های طولانی ویا قصیر المدت، سیستم اداری تمرکز قدرت گزینه خوبی نبوده و بدون تغیرات عمیق در ساختار نظام، صلح اعاده نخواهد شد.

در مورد کنفرانس لندن و دعوت از طالبان، یادآور شدم که دولت های شورای اروپا فراموش نکنند که با بازگشت دوباره طالبان، القاعده بار دیگر در منطقه بیداد خواهد کرد.

درین ملاقات در مسائل مهم دیگر مانند کشت و قاچاق مواد مخدر، تجارت سلاح، فساد اداری، رشد روز افزون انحصار طلبی و شوینیسم در افغانستان اشاره شده و سوالاتی از جلالتمآب لمبیرت نیستلروی مطرح گردید.

در پایان صحبت، فشرده محتویات کتاب درحال تکوین خود را بنام "افغانستان حقیقت دیگر" به زبان هالندی که حاوی بعضی از واقعیت های تلخ جامعه افغانستان بود، به جلالتمآب لمبرت نستلروی تقدیم نمودم که ایشان با علاقمندی خاص آنرا پذیرفته گفتند که آنرا دقیق مطالعه کرده و منتظر مطالعه تمام محتویات کتاب میباشند.
بعداً آقای لمبرت نیلستروی بار دیگر رشته سخن را بدست گرفته، قبل از همه ناکارآمد بودن سیستم متمرکز در افغانستان را که در آغاز صحبت از طرف بنده تأکید گردیده بود، تأیید نموده گفت که این مردم افغانستان است که برای ایجاد یک سیستم مدرن غیر متمرکز یعنی فدرالی تصمیم بگیرند. او همچنان گفت که در طرح مسائل مربوط به افغانستان به نزد شورای اروپا، مسائل مطرح شده از نظر دور نخواهد ماند.
بعداً در باره ضرورت حضور پایدار نیرو های خارجی تأکید نموده گفت که اگر نیرو های خارجی از افغانستان بیرون شوند، دولت افغانستان بار دیگر به کام طالبان سقوط خواهد کرد که مسلماً موضوع حزب ایشان (CDA) نیز چنین است.
در اخیر این دیدار جناب لمبرت نیلستروی برای مشترکین این کنفرانس وعده سپردند که عنقریب به خاطر مطالعه نزدیک پروژه های (مرکز اروپای شرقی)، در شهر تیلبورگ هالند تشریف خواهند آورد.

متن فارسی مطلبیکه برای جناب لمبیرت نیلستروی تقدیم گردید:
افغانستان حقیقت دیگر
سرزمین افغانستان کنونی در طول تاریخ معبر یورش به هند بوده‌ و جنگ آوران نامی و معروف چون اسکندر مقدونی، سلطان محمود غزنوی، ظهیرالدین محمد بابر، چنگیزخان، امیر تیمور گورکان، سلاطین غوری، ایلخانیان، نادرقل افشار، احمد شاه درانی، شیبانی خان و بعضی های دیگر از پیچ و خم کوه‌های هندوکش خود را به هندوستان رسانیده‌ ویا تلاش نموده اند. همچنانیکه از اوخر قرن ۱۸ تا آغاز قرن ۲۱ افغانستان به منطقه حایل در بین منافع شرق و غرب در چهره انگلیس و روس تبدیل گردیده و چشم طمع بسیاری کشور های مقتدر را به خود جلب نموده است.
آخرین تجاوز نظامی درین کشور با پیاده شدن ۱۳۵۰۰۰ نیروی نظامی شوروی سابق آغاز و بعداز ده سال مقاومت مردم افغانستان منجر به شکست قطعی شوروی و عاقبتاً به تسریع زوال آن و سیستم جهانی سوسیالیستی انجامید
بعداز حادثه یازدهم سپتمبر ۲۰۰۱ نیویارک و واشنگتن، امریکا تصمیم گرفت تا با اشتراک متحدین اش، طالبان و القاعده که پرورش یافته دست خود امریکا و انگلیس است، نابود سازد.
جلسه بُن برای ایجاد حکومت الترناتیف و جانشین طالبان دایر گردید که میتوانست آغازگر ایجاد جامعه مدنی در افغانستان باشد ولی با تأسف جلو این جلسه برای کسانی سپرده شد که خودها مشاورین امریکا برای ایجاد طالبان بودند.
ورود قوای ایتلاف بین المللی تحت شعار "مبارزه با تروریسم و اعمار دموکراسی" آغاز شد، اما جلسه بُن در حقیقت امر، آغازگر یک دور جدید استبداد قومی تحت شعار دموکراسی گردید.
بازیگران اصلی این جلسه جمعی از تکنوکرات های طرفدار طالبان و چند تن دیگر از معامله گران آرمان شهید احمدشاه مسعود بودند. اما اختیار دار عام و تام این مجلس آقای زلمی خلیل زاد ( در گذشته سفیر امریکا در افغانستان و بعداً در عراق و فعلاً سفیر امریکا در سازمان ملل ) که خود مبتکر ایجاد طالبان شمرده میشود، بود.
یکی از فیصله های ضد دموکراسی بُن این بود، زمانیکه نماینده پادشاه سابق پروفیسور عبدالستار سیرت به ریاست حکومت موقت کاندید و با گرفتن ۱۱ رأی در مقابل ۲ رأی حامد کرزی برنده شد و اخبار آن نیز از تلویزیون های غربی اعلان گردید، ولی زلمی خلیلزاد برای امریکایی ها نظر خود را تحمیل کرد که رئیس دولت افغانستان به غیر از پشتون هیچ کس دیگری شده نمیتواند. بناً حامد کرزی با ۲ رأی برنده ریاست حکومت موقت اعلان گردید. و به این شکل دولت طالبان نیکتائی پوش در افغانستان آغاز گردید.
طالبان و القاعده با فداکاری نیرو های ایتلاف شمال و حمایه هوائی قوای ناتو تارومار گردیدند. اما بعداز سرکوب نظامی طالبان و القاعده، دولت مردان کشور تحت سرکرده گی زلمی خلیلزاد به خاطر پشتونیزه سازی قدرت، در دو استقامت فعالیت را شروع نمودند، یعنی تضعیف نیرو های ایتلاف شمال به مثابه رقیب طالبان و تقویه طالبان به مثابه نیروی فشار بالای اذهان جامعه جهانی با هدف انحصار دوباره قدرت سیاسی در مملکت.
تکتیکی که برای عملی نمودن این هدف بکار گرفته شد، همانا تحریف واقعیت عینی مناسبات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و نظامی در افغانستان و به انحراف کشانیدن اذهان جامعه جهانی در قبال طالبان و مخالفین طالبان بود. و درین بستر تلاش صورت گرفت تا رهبران ایتلاف شمال را در انظار جامعه جهانی جنگسالار و ناقضین حقوق بشر، اما طالبان را که هر روز سر میبرند، به صفت فریب خوردگان و قربانی های تروریسم معرفی نمایند که متأسفانه اینگونه نیرنگ ایشان یا در اثر زیرکی آنها ویا به علت فقدان یک برنامه علماً و عملاً تنظیم شده جامعه جهانی نسبت حضور شان در افغانستان، به نتیجه رسیده، نیرو های رزمنده افغانستان برعلیه تروریسم و القاعده خنثی و طالبان به همیاری عقیدتی القاعده بار دیگر به یک هیولا تبدیل شده و جان هزاران انسان بی گناه را می بلعد و روزانه ده ها تابوت رنگین جوانان جان باخته غرب و امریکا مزین با بیرق هایشان به مادران فریب خورده تسلیم میگردد.
معرفت جامعه جهانی نسبت به افغانستان، در صد سال اخیر از یک جانب منحصر به تبلیغات حکومت های استبدادی تک قومی برخاسته از قبایل پشتون است که انحصار قدرت و به خصوص روابط خارجی را بدست داشتند و از جانب دیگر آیدیولوگ های این سیستم که مطابق خواست این حکومت ها تاریخ نگاری جعلی کرده و همه واقعیت های داخل افغانستان را وارونه بیان کرده اند.
برای امروز نیز مردم دولت های ذیدخل قضیه افغانستان که جگرگوشه های خود را درین جنگ بی هدف از دست میدهند، معلومات را در مورد واقعیت امر قضایای افغانستان از طریق منابع اطلاعات جمعی، تربیون دولت های مربوط شان و نمایندگی های دیپلوماسی و قنسلی و دیگر سازمانهای مربوط دولت افغانستان دریافت مینمایند که همه ایشان به نحوی در تبانی قرار دارند.
تاریخ یکبار دیگر تکرار میشود، در زمان اشغال افغانستان توسط شوروی که بنابر آمار رسمی تلفات شوروی ۱۵۰۰۰ کشته و ده ها هزار دیگر زخمی و مفقود الاثر گردیدند و از جانب افغانستان از مجموعه نفوس تقریبی بیست ملیون، یک ملیون کشته، دو ملیون زخمی و هشت ملیون انسان در خارج از افغانستان آواره و مهاجر گردیدند، همچنان تبلیغات جانب دولت افغانستان و دولت شوروی و رسانه های وابسته به آنها، گمراه کننده برای مردم شوروی و مادرانیکه فرزندان ایشان به تابوت های سرخ برایشان تسلیم داده میشد، بود. در آن وقت نیز تبلیغ میگردید که این همه خون های ریخته شده به خاطر کمک به مردم در اعمار سوسیالیسم و جامعه عادلانه در افغانستان است.
حالا درین بازی بزرگ که تحت نام مبارزه با تروریسم و اعمار دموکراسی براه انداخته شده است، مادران به خون غلتیده خبر ندارند که اذهان جامعه جهانی توسط مشتی از ناسیونالیست های انحصار طلب افغانستان به بیراحه کشیده شده و همه کار ها وارونه صورت میگیرد.
مالیه دهندگان کشور های دونر خبر ندارند که بخشی از کمک های دولت ایشان به بهانه های مختلف صرف رشد دوباره طالبان میگردد.
مردم کشور های غرب و امریکا نمیدانند، در ولایت هلمند که تولید کننده ۶۵ فیصد تمام مواد مخدر افغانستان است، در مقابل چشمان نیروهای انگلیسی و به توافق و همکاری آنها مواد مخدر کشت، تولید و قاچاق میگردد.
مردم عادی جامعه جهانی نمیدانند که بزرگترین قاچاقبر مواد مخدر از قول نیویارک تایمز احمد ولی کرزی برادر حامد کرزی و همچنان والی های تحت الحمایه غرب میباشند.
مردم عادی دولت های ذیدخل قضیه افغانستان نمیدانند که طالبان مسلح توسط هیلوکوپتر های نظامی انگلیسی از جنوب به شمال افغانستان شبانه انتقال داده میشوند.
مردم دولت های کمک کننده این واقعیت تلخ را نیز نمیدانند که در اثر پالیسی حفظ انحصار قدرت به هر قیمت از جانب طالبان نیکتائی پوش، روزانه صدها انسان بی گناه که عمدتاً اطفال و زنان پشتون تبارهستند، از یکجانب قربانی بمباردمان های خودسرانه و غیر دقیق نیرو های ناتو میگردند و از جانب دیگر هزاران ایشان توسط طالبان در برابر هجوم نیرو های خارجی سپر قرار گرفته و جان میبازند.
بالآخره مردم نمیداند که تحت حمایت آگاهانه و یا غیر آگاهانه جامعه جهانی راسیزم و ناسیونالیسم در افغانستان بیداد میکند.
"افغانستان حقیقت دیگر" کتابیست که به حمایت مرکز اروپای شرقی درحال تکوین است، کوشیده تا پاره یی از حقایق تلخ حیات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و تاریخی جامعه جنگ زده افغانستان را حتی المقدور بی طرفانه، عینی، علمی، منطقی، سازنده و مستند مورد بررسی قرار داده و راه های برونرفت آن را با خوانندگان محترمیکه درد مردم مظلوم افغانستان را درد مشترک میدانند، در میان بگذارد.
امیدوار هستم که این اثر بتواند شمع کوچکی را در ظلمت وسیع مسائل افغانستان بافروزد.

تشکر
داکتر همت فاریابی






متن هالندی
‘Afghanistan, een andere waarheid’

Het huidige Afghanistan is in de loop van de geschiedenis van groot belang geweest als route om aanvallen te kunnen plegen op India. Beroemde krijgsheren zoals Alexander de Grote, Sultam Mahmoed Ghaznawie (Mahmud van Ghazni), Zahiroddien Mohammade Babor, Djengis Khan, Amir Teimoer Gurkan, Nader Qolie Afshar, Ahmed Shah Doranie, Sheibani Khan en nog een aantal anderen trokken uit de bergen en de valleien van het Hendukosh gebergte op naar India of ondernamen pogingen daartoe.
Van het einde van de 18de eeuw tot het begin van de 21ste eeuw verandert de positie van Afghanistan als buffer tussen oost en west in de belangenstrijd tussen Groot Brittannië en Rusland en veel machtige landen raakten uit eigenbelang geïnteresseerd in het gebied.

Vanaf de 18e eeuw tot 1919 hebben de Engelsen drie maal een oorlog ontketend met het doel Afghanistan te koloniseren. In 1919 moest uiteindelijk Engeland Afghanistan als zelfstandige staat erkennen.
Het laatste militaire offensief in Afghanistan begon met het binnendringen met 135.000 landmachtmilitairen door de voormalige SovjetUnie (SU). Na 10 jaar verzet van de Afghaanse bevolking werd de SU een nederlaag toegebracht, hetgeen uiteindelijk versneld de val van het socialistische systeem in het voormalige Oostblok tot gevolg heeft gehad.

Na de aanslag van 11 september 2001 in New York en Washington hebben de Verenigde Staten besloten om, samen met haar bondgenoten de Taliban en Alqaida te vernietigen, die eigenlijk door de VS en GB zelf in het zadel waren geholpen.

Eind 2001 werd een grote Afghanistanconferentie gehouden in Bonn om een regeringsalternatief te bespreken als vervanger van het Talibanregime. Dit had het begin kunnen zijn van een ontwikkeling die van Afghanistan een meer beschaafde en democratische natie had kunnen maken, maar jammer genoeg is door het presidium van deze conferentie het landsbestuur toebedeeld aan personen die destijds zelf de VS adviseerden bij het oprichten en in het zadel helpen van de Taliban.

De komst van internationale troepen begon hierna onder het motto "vechten tegen terrorisme en voorbereiding voor democratie" , maar eigenlijk was de conferentie van Bonn het begin van een nieuwe periode van onderdrukking van etnische minderheden onder het mom van democratie.
De grote spelers op deze bijeenkomst kwamen uit een groep van technocraten die sympatiseerden met de Taliban en nog een aantal ideologische vertegenwoordigers van de martelaar Massod.
Maar de echte bestuurder van deze bijeenkomst was Zalmay Khalilzad, die ambassadeur van de VS in Afghanistan werd, later in Irak en op dit moment ambassadeur is van de VS in de Verenigde Naties. Hij kan als oprichter van de Taliban beschouwd worden.

Er viel in Bonn een zeer ondemocratische beslissing. De woordvoerder van de voormalige koning, professor Abdulsattar Sierat werd als belangrijkste kandidaat voor het voorlopige presidentschap gekozen met 11 stemmen tegen 2 stemmen voor Hamed Karzai. Dit nieuws is toen door de westerse media wereldkundig gemaakt. Zalmay Khalilzad echter heeft zijn invloed aangewend bij de Amerikanen om zijn standpunt er door te krijgen dat de president van Afghanistan niet iemand kon zijn die niet Pashtun is (één van de vier grootste etnische bevolkingsgroepen). Zo werd dus Hamed Karzai met 2 stemmen president van de voorlopige regering en zo kwam er een overheid van ‘Taliban met stropdas’ in Afghanistan aan de macht.

Na 11 september is met grote offers van de Noordelijke Alliantie en met luchtmachtsteun van de NAVO de Taliban als overheidsmacht verdreven. Maar na de militaire overwinning op de Taliban en Alqaida begonnen de machthebbers onder leiding van Zalmay Khalilzad met het monopoliseren van de macht van de Pashtun. Via een tweetal wegen werd gewerkt om de macht exclusief in handen van etnische Pashtun te brengen. Ten eerste werd de Noordelijke Alliantie, tegenstander van de Taliban, verzwakt. Ten tweede werd de Taliban gesteund om zo de macht te monopoliseren en meer macht te krijgen in de onderhandelingen met de internationale gemeenschap.

Dit kon gerealiseerd worden door de waarheid te verdraaien over politieke, staatkundige, economische en culturele ontwikkelingen en over de militaire overdracht aan de Afghaanse regering. Door het hersenspoelen van de internationale gemeenschap over de Taliban en haar tegenstanders.

In deze context is stelselmatig geprobeerd om de leiders van de Noordelijke Alliantie in het oog van internationale gemeenschap af te schilderen als voorstanders van geweld en overtreders van de mensenrechten.
En de Taliban, die elke dag onthoofden, voor te stellen als dagelijkse slachtoffers van terrorisme.

Het is een triest feit dat de aanwezigheid en de rol van de internationale gemeenschap wordt bepaald door de manipulatie door deze zogenaamde slachtoffers en door gebrek aan gedocumenteerde informatie en planning van de internationale gemeenschap. De macht van de Afghaanse overheid in het gevecht tegen terrorisme en Alqaida is weg en is ten kwade gekeerd. Hierdoor is het leven van duizenden onschuldige mensen vernietigd is en worden dagelijks tientallen met bloed gekleurde doodskisten van jonge westerse en amerikaanse mannen met de vlag van hun land overgedragen aan bedrogen moeders.

De kennis van de internationale gemeenschap over Afghanistan in de laatste 100 jaar is enerzijds gebaseerd op propagenda van autocratische en verschillende etnische Pashtun groeperingen die de buitenlandse betrekkingen en de macht beheersten. Anderzijds hebben de ideologen van dit systeem de geschiedenis een andere oriëntatie gegeven en zo de waarheid over Afghanistan verdraaid.
Ook nu nog wordt verhuld dat de mensen in de landen die zich met Afganistan bemoeien hun geliefden verliezen in een oorlog zonder een duidelijk doel. De informatie over Afghanistan wordt via de publieke kanalen verspreid door de overheid en hun diplomatieke vertegenwoordigers, de consulaten en andere Afghaanse staatsorganisaties.

De geschiedenis herhaalt zich. Tijdens de invasie in Afghanistan door de toenmalige Sovjet Unie zijn volgens officiële statistieken 15.000 doden aan Sovjetzijde gevallen, zijn tienduizenden gewond geraakt of vermist. Aan de kant van Afghanistan zijn van een bevolking van ongeveer 20 miljoen mensen er 1 miljoen gedood, 2 miljoen gewond geraakt en 8 miljoen mensen zijn naar het buitenland gevlucht. Ook toen was er steeds propaganda van het Afghaanse regime en van de SU via hun publieke kanalen die de mensen misleidde. Zij hielden zo de moeders die hun kinderen in doodskisten kregen afgeleverd voor dat dit offers waren om het socialistische systeem te realiseren en een rechtvaardige samenleving op te bouwen.
Nu wordt het spel gespeeld onder het mom van bestrijden van het terrorisme en het opbouwen van een democratische samenleving. Ook nu weten de moeders die hun kinderen verliezen niet dat de opvattingen van de internationale gemeenschap worden verspreid op basis van informatie van een selecte groep van politici die streven naar het machtsmonopolie en de wereld misleiden.

De belastingbetalers in de donorlanden weten niet dat een deel van de financiële steun van hun land op allerlei manieren wordt besteed aan een nieuwe opbloei van de Taliban.
De bevolking van de westerse landen en de VS weet niet dat in de provincie Helmand, waar 65% van de totale hoeveelheid drugs van Afghanistan wordt geproduceerd, de productie en de smokkel plaatsvindt met medeweten van en onder toeziend oog van het Britse leger.
De bevolking van de internationale gemeenschap weet niet dat de grootste smokkelaar, zoals door de New York Times gepubliceerd, de broer is van Hamed Karzai, Ahmadwali Karzai, tevens gouverneur van een aantal provincies die steun krijgen van de westerse landen.

De bevolking van de landen die zich bezighouden met Afghanistan weten niet dat de Taliban ‘s nachts door Britse helikopers naar het noorden worden gebracht. Ze kennen de bittere waarheid niet dat door de machtsbeperking van iedereeen behalve de ‘Taliban met stropdas’, dagelijks honderden onschuldige mensen, onder wie een groot aantal kinderen en vrouwen van etnische Pashtun, slachtoffer zijn van willekeurige bombardementen en anderzijds duizenden van hen door de Taliban als schild worden gebruikt en gedood worden bij aanvallen van buitenlandse troepen.

Persoonlijk nawoord

Tot slot, geachte lezer, moet ik constateren dat de mensen in de wereld niet weten dat met bewuste hulp en ondersteuning van de internationale gemeenschap racisme en etnocentrisme in Afghanistan de macht naar zich toe trekt.

“Afghanistan, een andere waarheid " is een boek dat met steun van Oost Europa Centrum wordt uitgegeven. Het probeert een beeld te schetsen van de bittere waarheid over de politiek, de staatsvorming, de economische en culturele ontwrichting van het huidige Afghanistan.
Ik doe dit zonder te kiezen voor een enkele partij, maar door te onderzoeken, ooggetuigen te horen en te beoordelen, door bronnen op een wetenschappelijke wijze te zoeken, te raadplegen en te bestuderen. Om zo een gedachtengang te formuleren en die te delen met alle lezers die zich de pijn van het Afghaanse volk aantrekken en die pijn willen delen.

In het boek probeer ik tevens oplossingen aan te dragen voor een democratische en vreedzame ontwikkeling van Afghanistan. Want dat is mogelijk. Maar daarvoor is wel een goed begrip van de feiten nodig op basis van kennis van het Afghanistan van toen en nu. Een land met grenzeloze mogelijkheden.

Ik hoop met dit boek een kleine kaars in de duisternis van het thema Afghanistan aan te kunnen steken.

Dr. Akbar Hemat (Faryabi)

Geen opmerkingen:

 
  • بازگشت به صفحه اصلی