داکتر همت فاریابی
بهسود تو بعید نیست!
امسال بار دیگر کوچی مانند های تا دندان مسلح در مناطق هزاره نشین یعنی بهسود ، حمله ور شده و باعث تکرار جنایت نابخشودنی بر علیه مردم بی سلاح و بی دفاع هزاره گردیده اند. مزارع را لگدمال کردند، خانه ها را ویران کردند ، مکاتب و مساجد را به آتش کشیدند و مردم هزاره را از خانه و کاشانه خود آواره ساختند. و این وضعیت ناگوار مردم مظلوم هزاره در زیر چتر دموکراسی قلابی ادامه دارد.
آقای حامد کرزی رئیس جمهور کشور که ضمانت امنیت شهروندان کشور را نظر به قانون اساسی مملکت به مثابه مهمترین سند منتظم حیات سیاسی و اجتماعی به عهده دارد و در پای این سند با حلف وفاداری و سوگند به نزد خدا و رسول آن دست گذاشته و امضا کرده است تا قانون اساسی را محافظت و در راه تطبیق آن صادق باشد ، خاموشی اختیار کرده است.
جناب عبدلکریم خلیلی معاون رئیس جمهور مملکت که به حمایت همین مردم هزاره به این مقام و مسند رسیده است ، تاهنوز برمیاید که کار موثری برای دفاع از مردم پامال شده توسط کوچی مانند های مسلح انجام نداده است.
عده یی از وکلای هزاره به خاطر پایان فاجعه برعلیه مردم هزاره دست به تحصن زده اند و من از خداوند استدعا میکنم که ایشان برای رسیدن به هدف مقدس که همانا جلوگیری از قتل مردم هزاره و پایان دادن به زورگویی های قومی است، پایدار بوده و نگذارند تا سیاست کثیف هزاره ستیزی عبدالرحمن خانی ادامه یابد.
مردم هزاره چه در کابل و چه در بامیان، چه در بهسود و چه در جاغوری دست به تظاهرات وسیع زده و خواستار توقف زورگویی و فاجعه شدند. و این تظاهرات کماکان در نقاط هزاره نشین ادامه دارد.
مقالاتی هم از جانب بعضی از قلم بدستان جامعه هزاره ترتیب گردیده و تلاش میکنند تا داد و فریاد خود را بگوش دیگران برسانند.
به این ترتیب ما میبینیم بلاییکه بالای مردم بهسود آمده است، تنها مردم هزاره در سنگر دفاع ازین فاجعه قرار گرفته است، زیراکه مردم بهسود متعلق به این قوم هستند.
پالیسی دولت برسر اقتدار که اذهان جامعه جهانی را با تحریف واقعیت های جامعه افغانستان به انحصار خود درآورده است، عیان است و حاجت به بیان نیست!
مسلم است که شوونیسم حاکم با حمایت آگاهانه ویا غیر آگاهانه قوت های خارجی در تلاش است تا حداقل دوران استبداد گذشته را دوباره احیا نماید.
به این سبب راه اندازی توطئه بهسود ها به مفهوم آزمایش نبض اقوام تحت استبداد در عموم و جامعه هزاره در خصوص میباشد. و نباید از تشنگان انحصار قدرت و احیای استبداد توقع دیگری داشت.
اما سوال من از دیگران درینجاست که آیا فاجعه بهسود تنها مربوط هزاره ها میگردد و دیگران رسالتی، مسئولیتی و وجایبی در قبال این فاجعه ننگین و شرم آور ندارند؟!! آیا وکلا و سناتور های محترم اقوام دیگر سوگند نخورده اند که برای تأمین عدالت اجتماعی و حق برابری شهروندی در مملکت مبارزه خواهند کرد؟!! آیا نویسنده یی و قلمبدستی که تمام وقت از دموکراسی و عدالت در افغانستان روی کاغذ ها را پُر مینمایند ، فریاد مردم بهسود را به حد قناعت بخش بلند کرده اند؟!! آیا در هیچ نقطه افغانستان غیر مناطق هزاره نشین اعتراضی برای محکوم ساختن پالیسی زورگویانه کوچی مانند ها صورت گرفته است؟!! و آیا های دیگری وجود دارد که بیانگر تنها گذاشتن مردم هزاره با فاجعه تاریخی بهسود است.
کجاست آن همه شعار های دهن پُرکن مبارزه برای دموکراسی، دفاع از حقوق بشر، عدالت اجتماعی ، حق شهروندی ، مصئونیت جان و مال مردم که در همه جا طنین انداز بود؟
کجاست آن شعار های فریبنده و میانتهی "ملت" بودن ما که بر وفق میل شوونیسم ، تأیید، تعریف و توجه مینمائیم و طوطی وار تکرار میکنیم که ما "ملت افغان" هستیم!
بنگرید، یک بخش محروم و مظلوم ازین "ملت افغان" در آتش زورگویانه نمرودی میسوزد و جان شان قربانی و مال شان به یغما برده میشود و ما درین حالت همگان سکوت مرگبار اختیار میکنیم و این فاجعه را مربوط هزاره ها میدانیم و قتل عام شبرغان را هم مربوط اوزبیکها دانستیم ویا کدام فاجعه دیگر را مربوط کدام قوم دیگر میدانیم و تصدیق هم میکنیم که ما "ملت افغان" هستیم.
دیروز فاجعه قتل عام شبرغان اوزبیکها بود، امروز فاجعه بهسود هزاره ها است و بعید ندانید که فردا شبرغان و بهسود شما خواهد آمد.
بیائید "ملت" شدن را از درد مشترک آغاز کنیم
به امید دفاع مشترک از فاجعه مشترک
امسال بار دیگر کوچی مانند های تا دندان مسلح در مناطق هزاره نشین یعنی بهسود ، حمله ور شده و باعث تکرار جنایت نابخشودنی بر علیه مردم بی سلاح و بی دفاع هزاره گردیده اند. مزارع را لگدمال کردند، خانه ها را ویران کردند ، مکاتب و مساجد را به آتش کشیدند و مردم هزاره را از خانه و کاشانه خود آواره ساختند. و این وضعیت ناگوار مردم مظلوم هزاره در زیر چتر دموکراسی قلابی ادامه دارد.
آقای حامد کرزی رئیس جمهور کشور که ضمانت امنیت شهروندان کشور را نظر به قانون اساسی مملکت به مثابه مهمترین سند منتظم حیات سیاسی و اجتماعی به عهده دارد و در پای این سند با حلف وفاداری و سوگند به نزد خدا و رسول آن دست گذاشته و امضا کرده است تا قانون اساسی را محافظت و در راه تطبیق آن صادق باشد ، خاموشی اختیار کرده است.
جناب عبدلکریم خلیلی معاون رئیس جمهور مملکت که به حمایت همین مردم هزاره به این مقام و مسند رسیده است ، تاهنوز برمیاید که کار موثری برای دفاع از مردم پامال شده توسط کوچی مانند های مسلح انجام نداده است.
عده یی از وکلای هزاره به خاطر پایان فاجعه برعلیه مردم هزاره دست به تحصن زده اند و من از خداوند استدعا میکنم که ایشان برای رسیدن به هدف مقدس که همانا جلوگیری از قتل مردم هزاره و پایان دادن به زورگویی های قومی است، پایدار بوده و نگذارند تا سیاست کثیف هزاره ستیزی عبدالرحمن خانی ادامه یابد.
مردم هزاره چه در کابل و چه در بامیان، چه در بهسود و چه در جاغوری دست به تظاهرات وسیع زده و خواستار توقف زورگویی و فاجعه شدند. و این تظاهرات کماکان در نقاط هزاره نشین ادامه دارد.
مقالاتی هم از جانب بعضی از قلم بدستان جامعه هزاره ترتیب گردیده و تلاش میکنند تا داد و فریاد خود را بگوش دیگران برسانند.
به این ترتیب ما میبینیم بلاییکه بالای مردم بهسود آمده است، تنها مردم هزاره در سنگر دفاع ازین فاجعه قرار گرفته است، زیراکه مردم بهسود متعلق به این قوم هستند.
پالیسی دولت برسر اقتدار که اذهان جامعه جهانی را با تحریف واقعیت های جامعه افغانستان به انحصار خود درآورده است، عیان است و حاجت به بیان نیست!
مسلم است که شوونیسم حاکم با حمایت آگاهانه ویا غیر آگاهانه قوت های خارجی در تلاش است تا حداقل دوران استبداد گذشته را دوباره احیا نماید.
به این سبب راه اندازی توطئه بهسود ها به مفهوم آزمایش نبض اقوام تحت استبداد در عموم و جامعه هزاره در خصوص میباشد. و نباید از تشنگان انحصار قدرت و احیای استبداد توقع دیگری داشت.
اما سوال من از دیگران درینجاست که آیا فاجعه بهسود تنها مربوط هزاره ها میگردد و دیگران رسالتی، مسئولیتی و وجایبی در قبال این فاجعه ننگین و شرم آور ندارند؟!! آیا وکلا و سناتور های محترم اقوام دیگر سوگند نخورده اند که برای تأمین عدالت اجتماعی و حق برابری شهروندی در مملکت مبارزه خواهند کرد؟!! آیا نویسنده یی و قلمبدستی که تمام وقت از دموکراسی و عدالت در افغانستان روی کاغذ ها را پُر مینمایند ، فریاد مردم بهسود را به حد قناعت بخش بلند کرده اند؟!! آیا در هیچ نقطه افغانستان غیر مناطق هزاره نشین اعتراضی برای محکوم ساختن پالیسی زورگویانه کوچی مانند ها صورت گرفته است؟!! و آیا های دیگری وجود دارد که بیانگر تنها گذاشتن مردم هزاره با فاجعه تاریخی بهسود است.
کجاست آن همه شعار های دهن پُرکن مبارزه برای دموکراسی، دفاع از حقوق بشر، عدالت اجتماعی ، حق شهروندی ، مصئونیت جان و مال مردم که در همه جا طنین انداز بود؟
کجاست آن شعار های فریبنده و میانتهی "ملت" بودن ما که بر وفق میل شوونیسم ، تأیید، تعریف و توجه مینمائیم و طوطی وار تکرار میکنیم که ما "ملت افغان" هستیم!
بنگرید، یک بخش محروم و مظلوم ازین "ملت افغان" در آتش زورگویانه نمرودی میسوزد و جان شان قربانی و مال شان به یغما برده میشود و ما درین حالت همگان سکوت مرگبار اختیار میکنیم و این فاجعه را مربوط هزاره ها میدانیم و قتل عام شبرغان را هم مربوط اوزبیکها دانستیم ویا کدام فاجعه دیگر را مربوط کدام قوم دیگر میدانیم و تصدیق هم میکنیم که ما "ملت افغان" هستیم.
دیروز فاجعه قتل عام شبرغان اوزبیکها بود، امروز فاجعه بهسود هزاره ها است و بعید ندانید که فردا شبرغان و بهسود شما خواهد آمد.
بیائید "ملت" شدن را از درد مشترک آغاز کنیم
به امید دفاع مشترک از فاجعه مشترک